همیشه اون شکلی که به نظر می رسه ٬ نیست

ساخت وبلاگ
دلم یه دنیا گرفته امروز صبح رفتم جای جدید بعد رفتم سر کار.حدودا 7_8 دقیقه دیر رسیدم سر کارشب قبل در حد 3 ساعت خوابیده بودم .صبح تا ظهر مشکلی نداشتم اما عصر که رفتم سر کار فکر کنم افت فشار شدید پیداکرد همیشه اون شکلی که به نظر می رسه ٬ نیست...
ما را در سایت همیشه اون شکلی که به نظر می رسه ٬ نیست دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6malakitia بازدید : 87 تاريخ : سه شنبه 30 مهر 1398 ساعت: 2:48

9شهریور 98 (شنبه)این پست با گوش دادن به اهنگ " دل نکن " بهنام بانی خونده شه....روز سوم جای جدیدروز اول مجوز کار ...6 تا :) روز خسارت گوشواره :) ______روزی که کتف راستم گرفته بود . روزی که گفتم خوب شد همیشه اون شکلی که به نظر می رسه ٬ نیست...
ما را در سایت همیشه اون شکلی که به نظر می رسه ٬ نیست دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6malakitia بازدید : 111 تاريخ : سه شنبه 30 مهر 1398 ساعت: 2:48

17 شهریور 98 (یک شنبه)دقیقا وقتی قاطع تر از همیشه بودم واسه رفتن و دو سه بار مساله رو جدی مطرح کردم ,  لیز خوردم . همه چیز از یه سوتفاهم اواخر مرداد ماه امسال شروع شد .... اشک ها , ناراحتی ها , قرص ها همیشه اون شکلی که به نظر می رسه ٬ نیست...
ما را در سایت همیشه اون شکلی که به نظر می رسه ٬ نیست دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6malakitia بازدید : 92 تاريخ : سه شنبه 30 مهر 1398 ساعت: 2:48

در بی پول ترین و در عین حال در ارومترین حالت ممکن به سر میبرم . یه قسط به لطف و اصرار ایکس بزرگ از اردیبهشت بهم اضافه شده ,بیمه و شهریه و ... عملا چیز زیادی نمی مونه گاهی هم چند وقت یکبار یکم ریخت و پ همیشه اون شکلی که به نظر می رسه ٬ نیست...
ما را در سایت همیشه اون شکلی که به نظر می رسه ٬ نیست دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6malakitia بازدید : 99 تاريخ : سه شنبه 30 مهر 1398 ساعت: 2:48

اولین روزی تعطیلی که رفتم پیشش . 

_____

بی ربط : ایکس بزرگ رفته خونه دختر خواهرش یه دستگاه بادکش خونگی کرده تو پاچش :))) 

الان هم لیوانش اطراف شکمم ِ :)))

چقدر خندیدیم :))) از دست ژست گرفتنای ایکس بزرگ 

همیشه اون شکلی که به نظر می رسه ٬ نیست...
ما را در سایت همیشه اون شکلی که به نظر می رسه ٬ نیست دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6malakitia بازدید : 124 تاريخ : سه شنبه 30 مهر 1398 ساعت: 2:48

به تاریخ 20 مهر 98 _ ساعت 20:37پایان فصل اول امشب ُ تا صبح خواهم گریست .... حکایت فصل اول ما, حکایت به دنیا اومدن نوزادها بود . میگن نوزاد ها وقتی به دنیا میان به این دلیل گریه میکنن که نمیخواستن به ا همیشه اون شکلی که به نظر می رسه ٬ نیست...
ما را در سایت همیشه اون شکلی که به نظر می رسه ٬ نیست دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6malakitia بازدید : 104 تاريخ : سه شنبه 30 مهر 1398 ساعت: 2:48

از 7صبح تا 7 شب سر کار بودم . حدود 7:30 بود گفتم بذار برم یه سر بهش بزنم انقدر نگه حتما  بهم سر بزن . بااین که می دونستم سرش شلوغه با اینکه می دونستم خودم کوبیده ام ...اما رفتم ....لعنت به من .... لعنت به من ....

رفتم چی شد ؟؟؟ 

اگر از کسی دور باشی و دلتنگش بشی بهتر از اینه که پیشش باشی تصوراتتو خراب کنه ....

 

همیشه اون شکلی که به نظر می رسه ٬ نیست...
ما را در سایت همیشه اون شکلی که به نظر می رسه ٬ نیست دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6malakitia بازدید : 89 تاريخ : سه شنبه 30 مهر 1398 ساعت: 2:48